روی دیوار نوشته است به حسرت سرباز ...
قاسم رفیعا شاعر نامآشنای طنز کشور که اهل طرقبه خراسان رضوی است نیز همآوا با سایر شعرا و نویسندگان مردمی ، این بار نه در قالب طنز بلکه در سوگ سربازان به آسمان پر کشیده در حادثه اخیر، شعری سروده که خواندنش خالی از لطف نیست.
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۶ 26 June 2016
نوزده آینه از طاق فرو افتاده
تا زمستان زمین آینه کاری بشود
نوزده بغض شقایق شب غمگین ترکید
تا بهاری که فرو مرده بهاری بشود
...
نوزده خاطره از ذهن معابر گم شد
نوزده عشق میان عطش و خون جان داد
نوزده مادر درمانده فراموش شدند
و صدایی که به آن بغض رها پایان داد
....
دختری در غم یک عشق مقدس نالید
خسته در حسرت یک قمری بی بال شکست
نوزده سرو غریب و تبری از توفان
پدری مثل درختان کهنسال شکست
....
باز پر شد همه شور فضا از حسرت
تسلیت، خاطره، اندوه و قدری تدبیر
آه تدبیر ! کجایی که نبودی آنجا؟
آه تدبیر ! کجایی؟ نرسیدی شد دیر
....
خواب سنگین سحرگاه مدیران آرام
و نمازی که خلوص از دل آن می جوشد
در ته دره اندوه صدایی پیچید
_چه کسی خون مرا، خون مرا !می نوشد؟
.....
می روم تا سحر از شور اذان پر بشوم
و شب قدر که باز است در باغ جنان!
روی دیوار نوشته است به حسرت سرباز
_ کاش این قصه پر غصه بگیرد پایان! قاسم رفیعا