برخی مباحث مانند شاخصههای امنیت ملی آنقدر برای مردم یک جامعه مهم و حیاتی هستند که باید بهطور فراجناحی و فرا سیاسی به آنها نگاه کرد زیرا اینگونه موضوعات حساس از مهمترین وجوه مشترک مردم یک ملت علیرغم گرایشها، سلایق و تفکرات خاص سیاسی است.
مقوله امنیت ملی و حراست از موجودیت و جان مردم کشور موضوعی نیست که آن را دستاویز اهداف و مقاصد سیاسی قرارداد و برای بهرهبرداری کوتاهمدت سیاسی به اصول و پایههای آن خدشه وارد کرد.
اکنون همه مردم ایران با هر سلیقه، گرایش و تفکر سیاسی خواهان تداوم امنیت و اقتدار ملی در شرایط نابسامان منطقه و جولان دهی تروریستهای سازمانیافته تکفیری، وهابی، سعودی و آمریکایی هستند و هرگز دوست ندارند که ذرهای از خاک کشور به عرصه جنگ و نبرد نظامی با تروریستهای داعشی تبدیل شود.
در شرایط کنونی و پس از حوادث ناگوار تروریستی در تهران،گروههاوجناحهای مختلف سیاسی در داخل کشور نباید به فکر تسویهحساب سیاسی و ایجاد دو گانگی و فضای چندقطبی در میان مردم و جامعه باشند و در برخورد و ایستادگی در برابر تروریستهای مزدور داعشی و حامیان پیدا و پنهان آنها باید صدای واحدی از همه ارکان ملت ایران شنیده شود.
اگرچه اکنون زمان طعنهزنی و زخمزبان سیاسی نیست اما وقوع حوادث تروریستی تهران بزنگاه مهم وعبرتآموزی است که باید همه گروهها وجناحهای سیاسی، شخصیتهای اثرگذار مدیریتی واجرایی و عموم مردم از آن درس بگیرند و اگر منصفانه میبینند که نظریهپردازی سیاسی و گذشته آنها در مورد شاخصههای امنیت ملی و حراست از مرزها و ملت ایران اشتباه بوده و موجب تضعیف پایههای امنیتی کشور شده است، روند موضعگیری سیاسی خود را تغییر دهند وناخواسته در زمینی بازی نکنند که دشمنان ملت و نظام اسلامی ایران آن را طراحی کردهاند.
بر اساس آمار و اطلاعات رسمی و مستند، ایران از بیش از ۱۷ هزار شهید ترور که بهدست گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسیدهاند،برخوردار است که تعداد وسیع و قابلتوجهی از آنها مردم عادی کوچه و بازار بودهاند که در حال گذراندن زندگی روزمره خود بودند.
آیا این گروهک تروریستی و جلاد منافقین نبود که در عملیاتی که آن را فروع جاویدان نامگذاری کرده بود با تجهیزات کامل و پیشرفته نظامی به کشور ما حمله کرد و صدها تن از جوانان این مرزوبوم را به خاک و خون کشید؟
آیا این گروهک تروریستی و خونآشام منافقین نبود که شخصیتهای اثرگذار و بزرگی مانند شهید بهشتی، شهیدان رجایی و باهنر وشهید صیاد شیرازی و صدها شخصیت اثربخش دیگر را به خاک و خون کشید؟
آیا این گروهک تروریستی منافقین نیست که همچنان با دادن آمار و اطلاعات جعلی، غلط و خودساخته، ابرقدرت جهانی را به بهانه هستهای شدن ایران به تحریمهای همهجانبه علیه ملت ایران تشویق میکند و از هیچگونه فعالیت سیاسی، رسانهای، تبلیغاتی و حتی نظامی که توان انجامش را داشته باشد، برای ضربه زدن به امنیت ملی ایران دریغ نمیکند؟
آیا به این مسئله نیندیشیدیم که مقوله امنیت ملی یک بحث فرا سیاسی و فراجناحی است که نباید قربانی مجادلهها و موضعگیری مقطعی و زودگذر سیاسی نشود؟!
آیا امروز همه مردم ایران به امنیت، تداوم ثبات و اقتدار ملی نیاز دارند و یا حامیان یک تفکر سیاسی خاص؟!
آیا اکنون بهتر است در صورت دستگیری برخی از عوامل حوادث تروریستی تهران که به کشته شدن ۱۷نفر و زخمی شدن بیش از ۴۶نفر از مردم بیگناه کشورمان انجامید، بر اساس قانون و با حکم رسمی دادگاه برخورد کیفری داشته باشیم و در آینده ما را جلاد و خشونتطلب بنامند و یا آنها را به حال خود رها کنیم و در آیندهای نه چندان دور ما را طرفدار صلح، آزادی و حقوق بشر بنامند؟!
کدام عقلانیت سیاسی حکم میکند در شرایطی که منطقه خاورمیانه در آتش تروریسم تکفیری، سعودی و آمریکایی میسوزد و تنها به جرقهای برای تبدیلشدن کشور امن و باثبات ایران به صحنه جنگ مستقیم با گروههای تروریستی مانند داعش نیاز است، برخورد قانونی و مستدل مراجع رسمی کشور با جلادان و خون آشامان منافق در دهه شصت را زیر سؤال برد؟!
کدام عقلانیت سیاسی و منافع ملی حکم میکند که مدافعان خون و جان هزاران تن از مردم ایران راکه بهدست گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسیدهاند راخشونتطلب و افراطی جلوه دهیم و پروژه مظلومنمایی منافقان را کلید بزنیم؟
آیا جلب آرا عمومی وشکست دادن رقیب درعرصه سیاست آنقدر مهم است که بیپروا به شاخصههای امنیت پایدارملی حمله کنیم،مجازات کنندگان قاتلان مردم راخشونتطلب بنامیم،جلادان وتروریستها رامظلوم جلوه دهیم وبه این مسئله نیندیشیم که اینگونه موضعگیریها به معنای تضعیف امنیت ملی است؟!
بروز اینگونه خطاهای استراتژیک، آسیبرسان و خسارتبار در عرصه موضعگیری سیاسی وقتی دردناکتر و نگرانکنندهتر میشود که این خطا از سوی شخصیتهای تراز اول اجرایی و مدیریتی کشور که بر روند اداره امور جامعه اثرگذار هستند، سر بزند زیرا بسیاری از افراد عادی جامعه، نوع تفکر و اندیشه خود را ازاینگونه شخصیتها الگوبرداری میکنند.
در خوشبینانهترین حالت، اینگونه شخصیتها، ناآگاه و بیاطلاع از معادلات فریبنده دشمنان هستند و مرعوب و مجذوب بازیهای رسانهای وتبلیغات مسموم آنها شده و در زمین آنها بازی میکنند.
امروزملت ایران بهروشنی نظارهگر این حقیقت هستندکه دوفرزند ازیک خانواده اهل شهرستان تویسرکان درراه مبارزه با تروریستهای سازمانیافته زمان خود که به دنبال کشتار مردم بیگناه ایران هستند، به شهادت رسیدهاند.
شهید محمدرضا تیموری درعملیات مرصاد و درسن۱۸سالگی بهعنوان اولین فرزند خانواده درنبرد با گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید و بردار کوچک وی درسن ۲۴سالگی درحالیکه یک سال از مراسم عقد وی گذشته بود وبهعنوان فرزند آخر خانواده در قامت نیروی حفاظتی مجلس شورای اسلامی انجاموظیفه میکرد، در حوادث تروریستی چند روز گذشته تهران درنبرد با گروه تروریستی داعش شربت شهادت نوشید.
سرنوشت روشن و عبرتآموز این دو برادر شهید نشانگر این واقعیت است که تاریخ همچنان تکرار میشود و اکنون خاکریز خودی و دشمن کاملاً مشخص است و مردم بزرگ ایران به خوبی تروریستها و جلادان ملت ایران و حامیان اصلی آنها را میشناسند و درراه تأمین امنیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی مرزوبوم خود با هیچکس وارد معامله نمیشوند.