13 دی سال 94، مردی جوان در یک درگیری خانوادگی با چاقو مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. داماد خانواده در همان بازجوییهای ابتدایی به قتل اعتراف کرد و به زندان افتاد. چندی بعد کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
در ابتدای جلسه دادگاه، پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوهشان، درخواست قصاص کردند. سپس متهم 26 ساله در جایگاه ایستاد و گفت: من سرایدار یک مجتمع مسکونی در منیریه بودم و همراه همسرم در یک اتاقک زندگی میکردیم. 14 ماه از ازدواجمان میگذشت و تازه بچهدار شده بودیم؛ بااینحال، با هم اختلاف داشتیم چون فهمیده بودم به دروغ خودش را به دیگران مطلقه معرفی کرده است.
متهم ادامه داد: همسرم برادری به نام کامران داشت. او اهل دعوا و درگیری بود. چندبار به او گفتم از نزاع دست بردارد، اما فایدهای نداشت. مدتی قبل از حادثه برای شرکت در یک مراسم عروسی از شهرستان به تهران آمد و در خانه من ماند. همان موقع هم باز با افرادی دیگر دعوایش شد. به همسرم اعتراض کردم چرا برادرت باید چاقوی ضامندار داشته باشد؟ حرفهایم فایدهای نداشت تا اینکه فرزندم به دنیا آمد. دکتر گفته بود نباید پیش او از اسپری و ادکلن استفاده کنیم، چون باعث تنگینفس میشود اما کامران به این مسئله توجهی نمیکرد. سر همین قضیه با همسرم درگیر شدم و او با حالت قهر به خانه مادرش رفت. متهم درباره روز حادثه نیز گفت: چند ساعت پس از رفتن همسرم، زنگ خانه به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم، کامران با عصبانیت وارد شد و دستم را پیچاند. او چاقوی ضامندارش را درآورد و با عصبانیت پرسید چرا خواهرش را اذیت کردهام. از ترس، یک کارد میوهخوری از روی سینک ظرفشویی برداشتم و با آن یک ضربه به کامران زدم. او مجروح شد و روی زمین افتاد. نمیخواستم اینطوری شود، برای همین سریع با اورژانس تماس گرفتم، اما آنها خیلی دیر رسیدند.
متهم در آخرین دفاع خود نیز مدعی اتفاقیبودن حادثه شد و از اولیایدم درخواست بخشش کرد. در پایان دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و متهم را با توجه به درخواست قصاص از سوی اولیایدم به مرگ محکوم کردند، درحالیکه رأی صادره از سوی دیوان عالی کشور تأیید و پرونده برای اجرای حکم به دادسرا فرستاده شده بود، اولیایدم به خاطر نوهشان اعلام گذشت کردند.
این پرونده روز گذشته بار دیگر با شکایت دادستان در دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت، اولیایدم گفتند گذشت کردند چون پای نوهشان در میان بود و در قبال دریافت صد میلیون تومان رضایت دادهاند.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام را قبول دارم و از اینکه چنین اتفاقی افتاده است پشیمانم؛ پدر و مادر همسرم خیلی آدمهای خوبی هستند و من از اینکه مورد بخششان قرار گرفتم، سپاسگزارم.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به حبس محکوم کردند.