توصیه مهمیست که هر جامعهای بکوشد از کاریزمای افراد یا صنوف خود محافظت کند. آنها میتوانند در تنگناهای مهمی که نیاز به همراهی جامعه وجود دارد، به کار بیایند. الان در چنین مقطعی هستیم و عملا کسی باقی نمانده که چنین نقشی داشته باشد. خیلیها باشعور بودند و در خانه ماندند؛ اما نمیتوانیم آن جمعیت کثیری را نادیده بگیریم که به حرف «هیچ کس» گوش ندادند و نمیدهند و ویروس مرگ را در سراسر کشور میپراکنند. چرا؟
مشاهیر محبوب هنری، ورزشی، سیاسی و دینی در هر مملکتی میتوانند و وظیفه دارند تا بخشی از بار آگاهیبخشی جامعه را به دوش بکشند.
چرا ما به نقطهای رسیدهایم که چنین قابلیتی را از دست رفته میبینیم؟
چرا مردم به این همه خواهش و هشدار و گاه التماس کادر درمانی بیتوجهاند؟
خیلی از سلبریتیها سکوت کردهاند اما اندک کسانی که مسئولیتپذیرند، دردمندانه شاهد کماثری توصیههای خویشاند.
در زمانی نه چندان دور، یک شخصیت سیاسی میتوانست با یک جمله، نتیجه یک انتخابات را تغییر دهد اما الان سکوت کرده و اگر هم حرفی بزند، قطعا هیچ اثری ندارد.
چرا دچار فقدان کاریزما شدهایم؟ طبعا یک علت مشخص برای چنین پرسشی وجود ندارد و حتما دلایل مهمی، به ویژه کاهش اعتماد عمومی، در میان است. اما یکی از علل مهم، رفتار مخرب رسانهها و مردم و فضای مجازی با آدمها و گروههایی ست که قابلیت کاریزما داشتند.
وقتی رسانهها بیرحمانه و غیرمنصفانه بر پزشکان و گروههای درمانی میتاختند، وقتی حریم و حرمت مشاهیر هنری و ورزشی را رعایت نکردند و گاه با کوچکترین بهانه کوشیدند در کمترین زمان به پایینترین جایگاه بکشانندشان، وقتی شخصیتهای محبوب سیاسی را قربانی رقابتهای جناحی کردند، و وقتی دشنام و اتهام و فریب، فراگیر شد، نتیجهاش میشود خشکسالیِ بهار بیمار ما. و مردمانی چموش که به خواهش هیچ کسی گوش نمیسپارند و همه میدانیم چه کردند.
یادمان باشد وقتی سرمایههای سرزمینی به چوب تاراج سپرده شوند، فقر فرهنگی، چونان سمی مهلک در هوا پخش میشود.... و کو چارهای؟
انتهای پیام/*