تحلیلی متفاوت راجع به دور شدن مقتدیصدر و عمارحکیم از ایران
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۴ 10 August 2017
به گزارش «تابناک یزد»؛ «اساسا طبیعت روابط جریانات سیاسی عراق با عربستان را نباید بر اساس معادلات رایج در مناسبات تهران-ریاض بررسی کرد.»با تکمیل روند آزادسازی موصل و با نزدیک شدن به انتخابات پارلمانی و در آستانه پایان یافتن دولت حیدر العبادی، عراق در شرایط سیاسی نوینی با چالشهایی فراوان روبروست. سفر مقتدی صدر به ریاض و جدا شدن عمار حکیم از تشکیلات ریشهدار مجلس اعلای اسلامی، دو حادثه پررنگ روزهای اخیر بودند که هرکدام نقش بهسزایی در پیچیدهتر شدن معادلات ایفا کردند.در نگاه اول، اغلب واکاویهای سیاسی داخلی به نقطه مشترکی غیرواقعی میان این دو اتفاق پرداختند و بیان داشتند که هردو ماجرا دلیل بر دور شدن گروهها و جریانات سیاسی شیعی از جمهوری اسلامی ایران بود.اما سؤال حائز اهمیت این است که آیا مقتدی صدر در صورت تصمیم برای دور شدن از جمهوری اسلامی، از محیط شیعی که در نجف بسیار پررنگ است نیز با سفر به ریاض خارج خواهد شد و تاریخ خاندان خویش را به نگاهی و توجیهی ناسیونالیستی عربی به زبالهدان تاریخ خواهد سپرد؟آیا مقتدی صدر هیچ روش دیگری جز روش سفر به ریاض و دیدار با بن سلمان را نمیتواند جهت نزدیک شدن به سعودی پیش روی خود بگذارد؟کدام تضمین مقتدی صدر را میتواند وادار سازد که پل های پشت سر خویش را در روابط با جمهوری اسلامی از بین ببرد؟ بلکه روابط خویش را با دیگر جریانات شیعی تیره سازد؟ این پرسشها هر پیگیری را به سمت و سوی دیگری سوق میدهد.بدون شک سفر ریاض مقتدی صدر را میبایست در چارچوب دیگری بررسی کرد. اساسا طبیعت روابط جریانات سیاسی عراق با عربستان را نباید بر اساس معادلات رایج در مناسبات تهران-ریاض بررسی کرد. خطوط قرمز حاکم بر سیاست هر کشور بر اساس شرایط و متغیرات زمانی و مکانی و سیاست روز آن کشور وضع میگردد و بر اساس بیانیه صادره از دفتر مقتدی صدر میشود حدس زد که عربستان با توجه به شرایط نابسامان سیاست خارجی خویش پس از ناکامی در یمن و بحرین و پس از شکست در به زانو درآوردن قطر، رو به شرایط جدید عراق آورده و بهدنبال ایجاد سهم در بازار بازسازی عراق است تا بتواند از این طریق بخشی از شکستهای خویش را جبران نماید و بهترین راه رسیدن به این هدف، ایجاد روابطی وسیع و گسترده با رهبران احزاب است.البته ریاض بیمیل نیست در ایجاد این روابط بهخصوص با رهبران شیعی در خصوص ایران شیطنتهایی هم داشته باشد، اما آنچه مسلم است اینکه اهداف عربستان از تقویت روابط و بالا بردن سطح آن با عراق اقتصادی است و نباید نگران عدول صدر از منش خویش بود. همین نگرانی به نحوی دیگر در خصوص آقای حکیم مطرح بود.اما در نگاه کلان بهنظر میرسد که ترکیب دولت آینده عراق از نامهایی نو در عرصه سیاسی متشکل خواهد بود و عدم روی آوردن به نوگرائی در حیات سیاسی احزاب عراقی بهمعنای پایان حیات آنها خواهد بود. بدینترتیب نگرانی مترتب بر خروج آقای حکیم از تشکیلات مجلس اعلا، قضاوت زودهنگامی است که دیدارهای اخیر سردار سلیمانی با عمار حکیم در بغداد پس از تشکیل جریان حکمت ملی، باطل بودن آن را نشان میدهد.چرا که بسیاری از نظرسنجیهای اخیر از موفقیت حکیم در بهوجود آوردن شوکی بزرگ در فضای سیاسی آن کشور خبر میدهند و چهبسا ممکن است که این شوک منجر به دستاورد بزرگ وی در انتخابات آینده شود.در این صورت میبایست از بهوجود آمدن همپیمان جدیدی به نام «جریان حکمت ملی» خشنود بود و نه برعکس! اساسا اتفاقات اینچنینی را نباید در تجزیه و تحلیل حجم نفوذ ایران در عراق وارد کرد.اگر کسی بنای بررسی نقش جمهوری اسلامی ایران در عراق را داشته باشد، باید به دیدار اخیر رئیس اهل سنت پارلمان عراق (سلیم جبوری) با مسجدی سفیر ایران در عراق، آنهم درون ساختمان سفارت تهران در بغداد که بر خلاف عرفهای دیپلماتیک صورت گرفته عمیقا فکر کند.دیداری خارج از عرف دیپلماتیک در ساختمان سفارت جهت درخواست از سفیر کشوری برای مشارکت در روند بازسازی مناطق آزاد شده از داعش!آیا رسانههای عربستان در خصوص این دیدار، تیتر عدول جبوری از عربستان و روی آوردن به ایران را خواهند زد؟بی شک پاسخ منفی است.